13 Nov
13Nov

دوشیزه مشگین
 
اردیبهشتِ شیراز را با آمدنش صفایی دوباره داد. از پدری پزشک و مادری فرهنگی، زاده شد. تحصیلات آکادمیک را در رشته ادبیات دانشگاه تهران تا مقطع دکتری به اتمام رساند و پس از مرگ پدر در سال 1320، آغاز به مقاله نویسی برای رادیو تهران با نام مستعار "شیرازی بی نام" کرد.
سیمین دانشور، در سن 27 سالگی، نخستین داستان خود را با نام آتش خاموش منتشر کرد و نام خود را به عنوان نخستین زن ایرانی در عرصه داستان نویسی به ثبت رسانید. در همین سال بود که در اتوبوسی که با آن از شیراز راهی تهران بود با مردی آشنا شد که سرنوشت زندگی اش را برای همیشه تغییر داد. جلال آل احمد نه روز پس از آشنایی، قرار عقد را با سیمین گذاشت و این پیوند مبارک، سرآغازی برای تحول فکری هر دو بود. پیوندی که با وجود مخالفت خانواده آل احمد، سرانجام نیکی داشت.
در سال 1331 با دریافت بورس تحصیلی راهی دانشگاه استنفورد آمریکا شد و به تحصیل در رشته زیبایی شناسی پرداخت. همان جا بود که زیر نظر اساتید به نام، داستان نویسی و نمایش نامه نویسی آموخت. پس از بازگشت به ایران، به تدریس در دانشگاه تهران و کار بر روی داستان هایش پرداخت.
سال 1347 بود که به همراه جلال، احمد شاملو، سیمین بهبهانی، اسماعیل خویی و تنی چند از بزرگان آن روز ادبیات، کانون نویسندگان ایران را به عنوان نخستین تشکل صنفی اهل قلم، پایه گذاری کردند و وی به عنوان نخستین رئیس این کانون، در راه آزادی قلم کوشش فراوان به خرج داد. یک سال پس از تاسیس این تشکل و اندکی پیش از مرگ یار و یاور همیشگی اش، جلال، رمان سووشون را منتشر کرد که از جمله پرفروش ترین رمان های معاصر شناخته شده و تاکنون به 17 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
سیمین دانشور که خالق جریانی پیشرو در ادبیات بود، پس از یک دوره بیماری، مجددا در سال 1386 به داستان نویسی روی می آورد و با اتمام داستان خود به جنگِ دوباره با بیماری می رود. داستانی که به علت سهل انگاری و تعلل از سوی انتشارات خوارزمی، بعدها مفقود می شود.
عاقبت پس از گذران دوره طولانی بیماری، آنفولانزا وی را از پای درآورد و سیمین دانشور را از خانه اش در بن بست ارض، خیابان دزاشیب تهران به جلال زندگی اش رساند

جدال مرگ و جاودانگی
تحلیل تحول سبک داستان نویسی سیمین دانشور
حسین پاینده
 
سیمین دانشور، نخستین بانوی نویسنده‌ای که داستان‌هایش در کشور ما چاپ شدند، روز پنجشنبه 18 اسفند 1390 جان به جان آفرین تسلیم کرد و از میان ما رفت. در جدال با مرگ، همیشه انسان است که می‌بازد و همه‌ی ما آدمیان ناگزیر طعم مرگ را می‌چشیم (کل نفس ذائقه الموت). اما جدال دانشور با مرگ بُعد دیگری هم داشت، بُعدی داستانی و فراجسمانی. به گمان من، دانشور پیش از این در جدالی مهم‌تر با مرگ (مرگ از سنخی دیگر) پیروز شده و به جاودانگی رسیده بود. تأمل در خصوص این نوع مرگ، که فقط گریبانگیر اهل قلم می‌تواند شد، و بررسی این‌که دانشور چگونه بر آن فائق آمد، شاید راه مناسبی برای ارزیابی جایگاه رفیعی باشد که دانشور با بیش از شصت سال تلاش در عرصه‌ی داستان‌نویسی توانست به آن نائل شود.
شروع داستان‌نویسیِ دانشور به سال‌های پُرتلاطم دهه‌ 1320 بازمی‌گردد. در نیمه‌ی نخست این دهه بود که او نخستین تلاش‌هایش برای نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد. حاصل این تلاش‌های اولیه، انتشار کتابی با عنوان «آتش خاموش» بود که در اردیبهشت سال 1327 توسط انتشارات علمی در تهران منتشر گردید. این کتاب دربرگیرنده‌ی شانزده داستان کوتاه بود که سبک‌وسیاق همه‌ آن‌ها با سایر آثاری که دانشور در بقیه‌ عمرِ حرفه‌ای خود نوشت، به‌کلی تفاوت دارد. داستان‌های مجموعه‌ی «آتش خاموش» عمدتاً از زاویه‌ دید دانای کل و با هدف رسیدن به نوعی نتیجه‌گیری اخلاقی نوشته شده بودند. آنچه به نحو چشمگیری در این داستان‌ها غایب به نظر می‌رسد، سبک خاصی است که از داستان‌های پخته‌ترِ دانشور در سال‌های بعد می‌شناسیم.
دانشوری که «آتش خاموش» را نوشت، هنوز آن نویسنده‌ ژرف‌نگر و تأمل‌انگیزی نیست که مثلاً در مجموعه‌ «شهری چون بهشت» می‌توانیم سراغ بگیریم. معدود داستان‌های درخور توجهِ دانشور در اولین کتابش، بیشتر طرح‌واره‌هایی هستند که نیازمند پرداختی هنرمندانه‌ترند. این حقیقت از چشم خودِ دانشور هم پنهان نماند. بعدها، وقتی که در 1331 با بورس فولبرایت به آمریکا رفت و در کلاس‌های نویسندگی خلاق به استادی والس استگنر در دانشگاه استنفورد شرکت کرد، فرصت بهتری برای آشنایی با شگردهای داستان‌نویسی به دست آورد، چندان که پس از بازگشت به ایران و تا پایان عمر هرگز اجازه‌ تجدید چاپ داستان‌های مجموعه‌ی «آتش خاموش» را نداد. او به درستی دریافته بود که این داستان‌های اولیه، به دوره‌ خاصی در ابتدای کار نویسندگی‌اش تعلق دارد و برای تبدیل شدن به نویسنده‌ای حرفه‌ای هنوز باید راه نسبتاً زیادی را طی می‌کرد.
دانشور با «شهری چون بهشت» حضورش را به عنوان نویسنده‌ای توانا اعلام کرد
حضور دانشور به منزله‌ نویسنده‌ای توانا در عرصه‌ ادبیات داستانی ایران، در سال 1340 با انتشار دومین مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه او (شهری چون بهشت) با صدایی رسا اعلام شد. یازده داستانی که در این مجموعه منتشر شدند، از ساختاری به مراتب محکم‌تر و صناعی‌تر از داستان‌های نخستین کتاب او برخوردار بودند. شاید بارزترین ویژگی داستان‌نویسیِ دانشور دقیقاً همین تحولی باشد که اولین مصداق‌هایش را باید در داستان‌های «شهری چون بهشت» جست. داستان‌های این مجموعه نشان‌دهنده‌ توازنی خلاقانه بین دو شیوه‌ روایی موسوم به «محاکات» (mimesis) و «روایت محض» (diegesis) است. دانشور در این داستان‌ها، کشف دنیای درونی شخصیت‌هایش را به عهده‌ خواننده می‌گذارد و لذا به دادن نشانه‌هایی معدود در متن بسنده می‌کند. این‌جا خواننده است که می‌بایست داده‌های داستانی را در ذهن پردازش کند و معنایی دلالت‌شده اما ناگفته را بیابد. مقایسه‌ این روش با شیوه‌ غیرصناعی و ساده‌تری که او برای روایت کردنِ داستان‌های «آتش خاموش» مورد استفاده قرار داده بود، می‌تواند تحول او از یک داستان‌نویس نامتمایز به نویسنده‌ای صاحب سبک را روشن کند.
در «آتش خاموش» خواننده مخاطبِ منفعلِ راوی همه‌دانی است که مکنونات قلبی شخصیت‌ها را برملا می‌کند و اطلاعاتی کامل درباره‌ گذشته‌ی آن‌ها به دست می‌دهد. راوی داستان‌های اولیه‌ی دانشور هم اطلاعات می‌دهد و هم قضاوت می‌کند و بدین ترتیب چندان نقشی برای تلاش خواننده به منظور فهم داستان باقی نمی‌گذارد. متقابلاً راویان داستان‌های «شهری چون بهشت» به نشان دادنِ شخصیت‌ها در موقعیت‌هایی دشوار و پیچیده بسنده می‌کنند. این گفتار و رفتار شخصیت‌هاست که آن‌ها را به خواننده می‌شناساند، نه اظهارنظرهای صریح و خردمندانه‌ی راویِ دانای کل. بزرگ‌ترین دستاورد دانشور در دومین مجموعه داستان‌هایش، همین سبک روایی جدید است که لذت تفکر و کشف را برای خواننده به ارمغان می‌آوَرَد.
اما علاوه بر شیوه‌ی روایت‌گری، دانشور با انتشار «شهری چون بهشت» جنبه‌ مهم دیگری از داستان‌نویسیِ خود را نیز ارتقا داد و آن پرداختن به مضامین فرهنگی در ابعادی به مراتب وسیع‌تر و با شیوه‌هایی به مراتب پیچیده‌تر از داستان‌های قبلی اوست. در داستان‌های قبلی، کانون توجه دانشور احساسات فردی است، حال آن‌که در داستان‌های «شهری چون بهشت» بیشتر به معضلات فرهنگیِ کلان نظر دارد. کاوش در چندوچونِ روابط بینافردی در این داستان‌ها راهی است برای فهم مسائل فرهنگیِ عام‌تری که گریبانگیر بسیاری از آحاد جامعه‌ی ما است. برای مثال، در داستان «زایمان»، دانشور با تیزبینیِ جامعه‌شناسانه‌ی تحسین‌برانگیزی موضوع فرصت‌طلبی و ناسپاسی در فرهنگ ایرانی را مورد تفحّص قرار می‌دهد و به شیوه‌ای گیرا نشان می‌دهد که تعارف‌های پُرطمطراق معمول در فرهنگ ما، تا چه حد نیّت‌های منفعت‌جویانه و ناصادقانه‌ی اشخاص را استتار می‌کند. صرفاً نویسنده‌ای که از قدرت مشاهده‌ی تیزبینانه و نیز تواناییِ تحلیل فرهنگ برخوردار باشد می‌تواند پرتوی تا به این حد روشنگر بر ابعاد ناپیدا یا مکتومِ حیات فرهنگی بیفشاند.
«سَووشون» با درجه بالایی از پیچیدگی در شخصیت‌پردازی و روایت‌گری نوشته شد
پویایی سبک دانشور در آثار بعدی او همچنان ادامه پیدا کرد و با تسلط بیشترِ او به فنون داستان‌نویسی حتی تشدید هم یافت. رمان ماندگار «سَووشون»، که در تیرماه سال 1348 منتشر گردید، اولین تلاش دانشور برای رمان‌نویسی بود، اما با درجه‌ بالایی از پیچیدگی در شخصیت‌پردازی و روایت‌گری نوشته شد. در این رمان، دانشور اشغال ایران توسط متفقین را دستمایه‌ نگارش اثری قرار می‌دهد که به رغم تخیلی بودنش، موفق می‌شود بیش از کتاب‌های مستندِ تاریخی به واقعیت‌های تاریخ کشور ما در آن سال‌ها نزدیک شود. مبالغه نیست اگر بگوییم که پس از «بوف کور» هدایت، «سَووشون» پُرفروش‌ترین رمان فارسی بوده است. این کتاب تاکنون ده‌ها بار تجدید چاپ شده، به زبان‌های متعدد ترجمه شده و گفته می‌شود شمارگان رسمیِ آن در داخل ایران به حدود نیم‌میلیون نسخه رسیده است.
پس از «سَووشون»، دانشور در سال 1359 مجموعه داستان «به کی سلام کنم؟» را منتشر کرد. تنوع سبکی دانشور در این مجموعه، که شامل ده داستان کوتاه است، به طرز چشمگیری خود می‌نمایاند. برای مثال، داستان «تصادف» با طنزی نوشته شده است که نمونه‌ آن را در آثار قبلی دانشور کمتر می‌توان سراغ گرفت. خلق شخصیتی کاملاً کمیک و در عین حال باورپذیر که بلاهت‌های پی‌درپیِ خویش را با زبان خود بیان می‌کند و ظاهراً از دلالت‌های آنچه به نحوی اعتراف‌گونه بر زبان می‌آوَرَد غافل است، کاری است که دانشور قبلاً تلاش بارزی برای انجام دادن آن نکرده بود. در همین مجموعه، داستان دیگری با عنوان «به کی سلام کنم؟» وجود دارد که با تکنیک تک‌گویی درونی نوشته شده و نشان‌دهنده‌ توانایی دانشور در به‌کارگیریِ شیوه‌های روایت‌گریِ مدرنیستی است. گرایش دیرینه‌ی دانشور به کاویدن فرهنگ در داستان‌های این کتاب هم به چشم می‌خورَد. برای مثال، داستان «چشم خفته» متشکل از سه بخش است: دو تک‌گویی توسط دو شخصیت به نام‌های عفت‌الملوک و اقدس است و یک گفت‌وگو بین همین دو شخصیت در پایان داستان. در این داستان نیز دانشور با تیزبینیِ خاصی فرهنگ نفاق و دورویی را مورد کالبدشناسی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که کلام ظاهراً زیبا در فرهنگ ما، گاه پنهان‌کننده‌ی بدخواهانه‌ترین نگرش‌هاست.
 
تکنیک‌های مدرن در جزیره‌ی سرگردانی و ساربانْ سرگردان با صناعات پسامدرن همراه شد
پس از مجموعه داستان «به کی سلام کنم؟»، دانشور چندین سال کتابی منتشر نکرد تا این‌که در شهریور 1372 رمان «جزیره‌ی سرگردانی» از او انتشار یافت. این رمان نخستین مجلد از رمانی سه‌گانه است که جلد دوم آن با عنوان «ساربانْ سرگردان» در شهریور 1380 چاپ شد (جلد سوم با عنوان کوه سرگردان هنوز منتشر نشده است). در «جزیره‌ی سرگردانی» و «ساربانْ سرگردان» دانشور بار دیگر به موضوع مورد علاقه‌ی خود (تاریخ) بازمی‌گردد و این‌بار تاریخ معاصر (از اواسط دهه‌ی 1350 تا جنگ ایران و عراق) را از منظری نقادانه مورد بازنگری قرار می‌دهد. در این آثار نیز، بارزترین وجه داستان‌نویسیِ دانشور پویایی کم‌نظیر اوست. استفاده دانشور از تکنیک‌های رمان مدرن در این دو رمان (مانند استفاده از زاویه‌ی دید موسوم به «ذهنیت مرکزی» آن‌گونه که هنری جیمز آن را تبیین کرده است) توأم می‌شود با برخی صناعات پسامدرن (مانند استفاده از شخصیت‌های واقعی، یا اولویت دادن به وجودشناسی در مقابل معرفت‌شناسی).
می‌توان گفت اگر آثار قبلی دانشور نشان‌دهنده‌ حرکت او از رئالیسم به مدرنیسم بودند، در این دو رمان او برخی گام‌های اولیه برای تحول در سبک خود و حرکت به سمت پسامدرنیسم را با توفیق برمی‌دارد، هرچند که مسلماً وجه غالب در کار او هنوز مدرنیسم است.
مجموعه داستان بعدی دانشور با عنوان «از پرنده‌های مهاجر بپرس» در سال 1376 انتشار یافت. شگردهای هنرمندانه‌ ده داستانی که در این کتاب جمع شده‌اند، مبیّن دستیابی دانشور به بالاترین سطح آثارش است. استفاده‌ی ماهرانه‌ی نویسنده از عنصر «صدا» در نخستین داستان این مجموعه با عنوان «برهوت» و نیز استفاده‌ی خلاقانه‌ی او از «هویت مفروض»(persona) در داستان «مرز و نقاب»، نشان‌دهنده‌ی تسلط او به طیفی از شیوه‌های روایت‌گری است.
تنوع شیوه‌های روایت‌گری در این کتاب توأم می‌شود با تنوع مضامین داستان‌هایی که هر یک جنبه‌ای از فرهنگ ما را می‌کاود. در این مجموعه نیز دانشور داستانی درباره‌ی تاریخ دارد که با استفاده از صناعتِ کاملاً پسامدرنِ موسوم به «مجلس فراتاریخی» نوشته شده است. در این داستان پیچیده و تأمل‌انگیز، که عنوان آن «میزگرد» است، شخصیت‌هایی از برهه‌های مختلف تاریخ ایران و حتی یک شخصیت اسطوره‌ای (رستم) گرد هم می‌آیند و گفت‌وگو می‌کنند. داستان توسط یک مصاحبه‌گر روایت می‌شود که تک‌تکِ این شخصیت‌ها را مورد پرسش قرار می‌دهد، اما از خلال پاسخ‌ها و نظراتی که آن‌ها ابراز می‌کنند، دیدگاهی بسیار انتقادی درباره‌ روشنفکران ایرانی و روابط بدخواهانه‌شان القا می‌شود. آخرین مجموعه از داستان‌های کوتاه دانشور که با عنوان «انتخاب» (شامل شش داستان جدید و ده داستان از مجموعه‌ی قبلی داستان‌هایش) در سال 1386 انتشار یافت، نشان‌دهنده‌ استمرار تلاش او برای دستیابی به شیوه‌های نو در داستان‌نویسی است.
جاودانگی دانشور در پویایی سبک نهفته است
سیمین دانشور را باید شهرزاد زمانه‌ ما نامید. توانایی خارق‌العاده‌ی این نویسنده‌ برجسته برای ایجاد تحول در سبک داستان‌نویسی‌اش، از جمله ویژگی‌های منحصربه‌فرد اوست. کمتر نویسنده‌ای را در ادبیات پسامشروطه می‌توان مثال آورد که تا به این حد خلاقانه با جریان‌های جدید در داستان‌نویسی همسو شده باشد و صناعات و مضامین داستان‌هایش را با اوضاع‌واحوال و الزام‌های نو همسو کرده باشد. دانشور حتی در پرداختن به مضامینی که تقریباً از اوایل دوره‌ نویسندگی‌اش مورد علاقه‌ او بودند (مانند تاریخ)، پویایی خاصی از خود نشان داد. برای مثال، در رمان «سَووشون» تاریخ ساختمایه‌ داستانی است که عمدتاً از راه محاکات به موضوع خود می‌پردازد؛ در دو رمان «جزیره‌ی سرگردانی» و «ساربانْ سرگردان» همین ساختمایه (تاریخ) با توسل به تکنیک‌های عمدتاً مدرن و گاه پسامدرن پرورانده می‌شود؛ و در داستان «میزگرد» تاریخ از منظری کاملاً پسامدرن و با صناعاتی بدیع مورد کاوش قرار می‌گیرد. از این منظر، می‌توان گفت دانشور شهرزادی بود که داستان گفتنش طیف وسیعی از خوانندگان، از نسل‌های مختلف و با ذائقه‌های ادبی گوناگون، را مسحور خود کرد. رمز جاودانگی دانشور، بی‌تردید در همین پویایی سبکی نهفته است.
اکنون چند روزی است که دانشور مقهور مرگ شده است. اما نگارنده‌ این سطور اعتقاد دارد که هیچ نیرویی نمی‌تواند باعث مرگ دانشور در ادبیات ما شود. بی‌تردید آخرین داستانی که شهرزاد زمانه‌ی ما بازگفت، همین تلاش برای پویایی و مقاومت در برابر میرایی است. در داستان‌های «هزار و یک شب»، رمز ماندگاری شهرزاد قصه‌گو همین بود که برای بقا می‌بایست هر شب یک داستان گیرا بیان می‌کرد. اگر او نمی‌توانست عنصر تعلیق را هنرمندانه در داستان‌هایش حفظ کند؛ اگر او موفق نمی‌شد مخاطب خود را به درون دنیای تخیلیِ داستان بکشاند؛ در یک کلام، اگر شهرزاد قصه‌گو قادر نمی‌بود که تخیل را به بدیلی نیرومند در برابر واقعیت تبدیل کند، جان خود را از دست می‌داد. در وضعیت او، توسل به داستان‌گوییِ هنرمندانه یگانه راه بقا بود.
شهرزاد زمانه‌ ما هم از راه پویایی در سبک داستان‌نویسی‌اش نامیراییِ خود را تضمین کرد. نگارنده‌ این سطور، چندین سال پیش در مقاله‌ای با عنوان «سیمین دانشور، شهرزاد پسامدرن» نظری را ابراز کرد که امروز هم، ضمن طلب آمرزش برای روح این نویسنده‌ی توانا، مایل است آن را تکرار کند: «در دنیای شگفت‌آور رمان‌های دانشور، نه صِرفِ رویدادها و عاقبتِ شخصیت‌ها، بلکه میل به کشف جنبه‌ ناپیدای واقعیت است که ما را به ادامه‌ خواندن علاقه‌مند می‌کند. از این حیث، دانشور شهرزاد زمانه‌ ما و بازگوکننده‌ اضطراب‌ها، ابهام‌ها و سرگردانی‌های پیچیده‌ی انسان‌های زمانه‌‌ ما است.» آخرین داستان شهرزاد، هرچند راجع به مرگ است، اما فقط عجز مرگ را به اثبات می‌رساند.
 
 
4
 

نظرات
* ایمیل در وب سایت منتشر نخواهد شد.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING